دهان واشده ی ماهی
نوشته شده توسط : سیدنارگیل نارگیلیان

پیشکش به مردقلب اتمی میم میم نهفته
با تقدیم سپاس و احترام به بانو اختصاری

يکم: (ميخواستم بنويسم اول ... بعد نگاه کردم ديدم شماره هاي ترتيبي ما پارسي زبان ها همه شان آخرشان حرف "ميم" يا پسوند "مين" است پس اين واژه ي "اول" لعنتي با اين ناهماهنگي وناموزوني آشکاردرگويش و نوشتار بعضي ازما چه غلطي ميکند؟! ... کدام آدم نافهمي "اول، دوم، سوم ..." و "اولين، دومين، سومين ..." را سرهم کرده و به خورد ما داده؟! ... اه!!!)

 

مکان: داخلي، اتاق  زمان: روز

 

دهان واشده ي ماهي

يک اتاق که از سقف تا کف آن سفيدرنگ است. اثاثيه اي که ميبينيم از سمت چپ تصوير: يک ميزنهارخوري کوچک با يک صندلي لهستاني کنار آن که يک مرد با کت و شلوار مشکي به حالت نيم خيز روي آن نشسته و آرنجش را روي ميزگذاشته است و سيگار ميکشد. دروسط اتاق روبروي قاب يک تختخواب وجود دارد که يک زن باموهاي بلند ومشکي و بالباس عروسي به حالت مورب و به پهلو روي آن خوابيده است. تمامي اين اثاثيه به رنگ سفيد هستند. نورآفتاب ازسمت راست قاب به داخل اتاق ميتابد. قاب تا پاي تختخواب جلو ميرود. ملحفه و تشک و کف اتاق درزيرتختخواب خيس هستند و لباس عروسي زن نيز به علت رطوبت به بدنش چسبيده است. زن درهمان حالتي که به پهلوخوابيده يک ماهي قزل آلاي نسبتا بزرگ را باهردودست درآغوش گرفته و به ارامي خوابيده است. دهان ماهي دايما بازوبسته ميشود و ماهي گاهي تکاني هاي محکمي ميخورد و جثه ي زن اندکي تکان ميخورد. روي لبه ي تاج تختخواب يک پرنده ی کوچک نشسته است و گاهي جيک جيکي ميکند. قاب پلکي ميزند و صفحه سياه ميشود.

 

دوم:

مکان: همان زمان: همان

 

ولش کن از بغل خيست!

همچنان نماي نزديک ازتختخواب خيس و زن خيس خوابيده روي آن. مقدارقابل توجهي تخمه ي آفتابگردان نشکفته دوربر زن روي تختخواب ريخته است. زن اکنون به پشت خوابيده و دستانش را درطرفين بدنش گشوده است. ماهي ديگر درآغوش زن نيست بلکه ازديواربالاي تخت با يک نخ ضخيم و بلند آويخته شده و قطرات آب ازآن ميچکد و دايما تقلاميکند. پرنده نيزاکنون روي تاج تخت نيست. روي لباس عروسي خيس زن خطوط تيره رنگ که حالت لزجي دارند ميبينيم. ازدهان زن يک گل آفتابگردان با ساقه اي بلند روييده که سرآن به سمت نورکمي خم شده است. قاب به سمت چپ و مرد کت و شلواري که اکنون راست به صندلي اش تکيه داده و سيگارنميکشد ميچرخد و جلوترحرکت ميکند تا نماي نزديکتري ازآنسو داشته باشيم. صداي جيک جيک ضعيفي درپسزمينه شنيده ميشود. حالا روي ميزسفيدرنگ يک ليوان بلوري که يک نعلبکي سفید وپهن زيرآن است ميبينيم. يک ماهي قزل آلا درليوان آب شادمانه شناميکند. يک روزنامه ي تاشده هم روي ميزبچشم ميخورد. مرد کمي کلافه به نظرميرسد. ابتداکمي سرش را ميخاراند وسپس با انگشستانش روي ميز ضرب ميگيرد. صداي ضعيف و گرفته ي جيک جيک همچنان شنيده ميشود. مردضرب گرفتن را رها ميکندودوباره با دست راستش سرش را ميخاراند و آنگاه دست در جيب کتش ميکند و چيزي از آن بيرون مي آورد. پرنده ي نماي قبلي را درمشت او ميبينيم که دايم سرش را باضطراب تکان ميدهد. مرد اندکي نيم خيزشده و روزنامه را از روي ميز برميدارد و يک تاي آن را بازميکند تاصفحه اول آن را بخواند و سپس مشتش راکه پرنده درآن است اندکي بالا مي آورد تا پرنده هم روزنامه بخواند. پس ازچند لحظه با حالتي کلافه روزنامه را بسته و به روي ميز پرت ميکند. سپس پرنده را روي لبه ي ليوان ميگذارد. پرنده اندکي بالهايش راتکان مي دهد اما قبل از آنکه بتواندپرواز کند ماهي ناگهان بالاميپرد و پرنده را به زير ميکشد و قورت ميدهد. مرددوباره سرش را ميخاراند و روي ميزضرب ميگيرد. قاب پلک ميزند و صفحه سياه ميشود.

 

سوم:

مکان: همان زمان: شب

 

بگوچقدرزمان دارم؟!براي يک نفس راحت ...

نماي نزديک از زن با لباس خيس و لکه دارعروسي که کنار پنجره ايستاده و صورتش و کف يک دستش رابه شيشه ي پنجره چسبانیده است. نورماه به او و به داخل اتاق ميتابد. صداي تنفسي سنگين را درپسزمينه ميشنويم. زن لبهاي ماتيکي اش رابه هم ميمالد و گاهي روي شيشه ضرب ميگيرد. ازجهت نگاهش به نظرميرسد باچشمان درشتش به ماه خيره شده و لبخندي نيزبرلب دارد. چشمکي ميزند و شيشه پنجره راباصدايي بلند ميبوسد. وقتي لبش رابرميدارد جاي ماتيک لبش روي شيشه مانده است. قاب کمي به عقب ميرود ... عقب ميرود .. عقب تر و ناگان انگار ازپشت به ديوار ميخورد. تصوير اندکي چپ و راست ميشود و سپس ثابت ميشود. زن ناگهان انگار متوجه حضورقاب شده باشد صورتش را به سمت قاب ميچرخاند و با تعجب نگاه ميکند. سپس سرش را ميخاراند و سر به عقب برميگرداند. قاب به سمت ميانه ي اتاق (فضاي پشت سر زن) ميچرخد. ماهي آويزان بالاي تخت همانطور که تاب تاب ميخورد و تقلا ميکند نورضعيفي ساطع ميکند که تختخواب و ميز درآن نورمشخص هستند. مرد باهمان کت و شلواروکفش به پشت روي تخت خوابيده و دستان و پاهايش را به طرفين کاملا درازکرده است. يک گل آفتابگردان با ساقه اي بلندازدهانش بيرون آمده است. تخمه هاي آفتابگردان نيزدراطراف او بچشم ميخورند. مردگاهي سينه اش و گاهي ساقه ي بلندوضخيم آفتابگردان را به نرمي ميخاراند وبه سنگيني نفس ميکشد. قاب دوباره به سمت زن ميچرخد که اکنون کف دستش راروي لبانش گذاشته و ريز ريز ميخندد سپس به سمت تخت آرام آرام قدم برميدارد. درمحلي که ايستاده بود آب زيادي ريخته است. قاب اورا ازپهلودنبال ميکند. وقتي که به تخت ميرسد کنارمرد خوابيده مينشيند بگونه اي که پشت او اکنون به ماست.سپس دست به سمت کمربند مرد ميبرد و آنرا بازميکند و بعد شروع به مالش نواحي زير شکم مرد ميکند. مردتکاني ميخورد ولي بيدارنميشود ولي صداي تنفسش کمي تندتر وسبک ترميشود. زن به مالش ادامه ميدهد و ميبينيم که همزمان با مالش او ساقه ي آفتابگردان نازکتر و کوتاهترميشود. پس ازمدتي گياه ناپديد ميشود وزن دست ازمالش ميکشد. حال شلوارمرد کاملا برجسته شده و مردنيز بيدار ميشود و سرش راکمي به سمت زن ميچرخاند و لبخند ميزند. زن خودش را روي مرد مي اندازد و قاب به سمت بالا ميچرخد و آرام آرام عقب ميرود. زن و مردازقاب ناپديد ميشوند و ماهي را ميبينيم که آرام تاب ميخورد و ديگرتقلا نميکند و نورآن نيز رو به خاموشي است. صداي بوسه هاي پياپي شنيده ميشود. قاب پلک ميزند و سياه ميشود.

 

چهارم:
مکان: همان زمان: روز


به تختخواب خودت برگرد!

درتصوير تختخواب و پنجره ي نيمه باز را در انتهاي اتاق ميبينيم که نورملايم خورشيد صبحگاهي از آن به داخل ميتابد. پنجره رو به يک فضاي سبز است. مرد و زن با همان لباس ها کنارهم به پشت روي تختخواب خوابيده اند و صداي تنفس سنگينشان به گوش ميرسد. پايين تختخواب آب زيادي به چشم ميخورد. مرد به قاب نزديک تراست. صداي جيک جيک وسرو صداي پرندگان از فضاي سبز بيرون ميشنويم. زن مرد دستان مخالف يکديگر را درخواب گرفته اند. مرد دردست ديگرش که از تخت آويزان است يک سيگار روشن دارد. و زن با آن يکي دستش که دورتر است يک ماهي قزل آلا رابغل کرده است. ماهي آرام است و تکان نميخورد فقط دهانش را دايم باز و بسته ميکند و لبخندي محوانگاربردهان گردش دارد. مرد و زن هردو از دهانشان گل آفتابگردان بيرون آمده و روي بدنشان هم کمي تخمه آفتابگردان به چشم ميخورد. يک پرنده از پنجره نيمه باز به داخل مي آيد و روي تاج تخت مينشيند و به ماهي آويزان و بيحرکتي که با نخ از ديوار بالاي تخت آويزان است نوک ميزند و مشغول خوردن آن ميشود. مرد ساقه ي آفتابگردان را ميخاراند. ناگهان صدایی مانند صدای ریخته شدن آب در ظرف یا لیوان میشنویم. قاب تصویر به سمت راست و عقب میچرخد تا میزنهارخوری را نشان بدهد. آب داخل لیوان متلاطم است ولی ماهی ای درآن نیست ودراتاق هم نیمه باز است. یک پرنده ی کوچک از طریق درپرواز کنان داخل میشود و روی میز مینشیند وبه تخمه های آفتابگردانی که روی میز ریخته اند نوک میزند. قاب به آرامی سیاه میشود.

 

پنجم:
مکان: همان زمان: روز

 

فقط تکان بده محکمتر!

نمای نزدیک ازمیز نهارخوری. داخل اتاق با نورزیادآفتاب روشن است. زن و مرد پشت به دوربین و رو به لیوان آب پهلو به پهلوی هم نشسته اند و زن سرش راروی شانه ی مردگذشته ومردهم سرروی سراوگذاشته دستش رادور کمرزن حلقه کرده است. هردو مشغول تماشای لیوان هستند که لبالب پرازآب است ولی ماهی ای داخل آن نیست. تخمه های آفتابگردان درسرتاسرمیزپراکنده اند. قاب به آرامی به دورمیز میچرخد تابتوانیم صورت زن و مرد را ببینیم.
مردسرش را بلندمیکند و آه بلندی میکشد و میگوید: "عزیزم حالا که فعلا معلوم نیس کی بتونیم دوباره بریم دریا ... میای بریم همینجا یک کم شنا کنیم؟!"
زن هم سرش راازروی شانه ی مردبلند میکند و با خوشحالی به مردنگاه میکند و او را میبوسد. مردهم زن را میبوسد و سپس هردو برمیخیزند و به سمت لیوان میروند. قاب ازپشت سر ایشان رادنبال میکند. مرد که بلند قدتراست روی لبه ی نعلبکی سفیدرنگ میرود و میپرد ولبه ی لیوان رامیگیرد وپس از کمی تقلا و لیزخوردن خودش رابالا میکشد وروی لبه ی لیوان مینشیند و پاهایش رادرطرفین میگذارد. سپس زن پایین پای او می ایستد.مرد به سمت بیرون خم میشود ودستش را درازکرده ودست زن را گرفته اورابالا میکشد. حالا مرد و زن هردولبه ی لیوان نشسته اند. سپس هردوبا همان لباس ها به داخل آب سرازیرمیشوند و شادمانه مشغول شنا کردن میشوند. قاب ارام آرام عقب ترمیرود .نمای بازتری از میز و صندلی و اتاق میدهد. دراین لحظه دربازمیشود و بعدازچندلحظه سیدنارگیل نارگیلیان وارد اتاق میشود درحالی لباسی سرتاپا سفید پوشیده وآب از لباس هایش میچکد. درآن دستش که ما میبینیم یک ماهی قزل آلا راگرفته که چشمان ودهانش بسته اند. سیدنارگیل نگاهی به میز میکند وسپس نگاهی به ماهی بیحرکت. کمی ماهی رابالاتر میآورد وآن را محکم تکان تکان میدهد. پس از چندتکان ماهی بیدارمیشود و چشمان و دهان گردش راباز و بسته میکند و خودش تکان تکان میخورد. سپس سیدنارگیل به سمت میزمیرود وماهی را درلیوان میچپاند(!)  واز اتاق بیرون رفته، دررا میبندد. قاب دوباره به آرامی به سمت لیوان میرود و نمای درشتی ازآن میدهد. ماهی و زن و مرد هرسه مشغول شنا هستند اما ماهی ناگهان به سمت مرد شنا میکند و اورا باچندحرکت قورت میدهد. زن به روی آب میآید. قاب جلوتر میرود وصورت زن مشخص ترمیشود. زن صورتی گیج و مبهوت دارد ولی ناگهان دستانش را به صورتش میچسباند و با وحشت و درد جیغ های بلندی میکشد. ماهی بی تفاوت مشغول شناکردن است. زن دست از جیغ کشیدن بر میدارد و شنا کنان به سمت ماهی می رود وچندبار با مشت په پهلوی ماهی میکوبد ولی ماهی توجهی نمیکند. زن که نفس کم آورده خسته و مایوس به روی آب میآید وبا خستگی درحالی که شدیدا گریه میکندخودرا روی لبه ی لیوان میکشد و مینشیند. سپس با بغض و گریه به داخل لیوان جایی که ماهی شنا میکند خیره میشود. قاب پلک میزند و سیاه میشود.

 

ششم:
مکان: همان زمان: همان

 

پرنده گفت: « چه بویی، چه آفتابی، آه

بهار آمده است

و من به جستجوی جفت خویش خواهم رفت.»

مطلع شعر: دوباره برمیگردم به آخرین بوسه ... برای مطالعه ی شعرکامل رجوع شود به وبلاگ خانم اختصاری

همان نمای اول را از اتاق میبینیم که آفتاب ملایمی کف اتاق پهن شده است و پرندگان زیادی در سرتاسراتاق هستند یا پرواز میکنند و سروصدای بسیارزیادی تولید میکنند. یک لباس عروسی با حالتی مچاله شده روی تختخواب رها شده است. یک پرنده ی کوچک و سفیدرنگ که رنگ کله اش سیاه رنگ است با منقاری بلندوتیز روی لبه ی پایینی تخت نشسته است و بی توجه به پرندگان وسروصدای گوشخراش آنها درخودش کزکرده است.کف اتاق را آب زیادی فراگرفته و تخمه های آفتابگردان روی سطح آب اینسو و آنسو میروند. قاب کمی به جلو میرود و سمت راست را نشان میدهد. پنجره ی اتاق کاملا باز است و پرندگان پرواز کنان داخل و خارج میشوند. جای ماتیکی بوسه ی شب گذشته ی زن روی شیشه مشخص است. سپس قاب کاملا به چپ میچرخد. صندلی لهستانی را میبینیم که روی آب شناور است و از میزفاصله گرفته و درکنج اتاق روی آب غوطه وراست. لیوان روی میز پراز آب است و ماهی داخل آن شنامیکند. سپس پرنده ی سفیدرنگ پرواز کنان داخل قاب میشود و برلبه ی لیوان مینشیند وسرش را به داخل لیوان خم  میکند. قاب جلوتر میرود و میبینم که نوک تیز و بلند آن اندکی درآب فرورفته است. ماهی در ابتداتوجهی نمیکند ولی بعد از چند لحظه به سمت بالا شنا میکند و به پرنده حمله میکند ولی پرنده با یک حرکت سریع ماهی را به منقار میگیرد وسرش رابالا میگیرد. ماهی دهانش را تند تند بازوبسته میکند و مذبوحانه تکانهای محکمی لابلای منقار پرنده ی سفیدرنگ کله مشکی میکند ولی بیفایده است. سپس پرنده پرواز میکند واز قاب خارج میشود. قاب به سرعت میچرخد تا پرواز اورا تعقیب کند. پرنده به سمت پنجره که رو به فضای سبز باز است میرود و ازآن خارج میشود و به دنبال او پرندگان پرسروصدا نیز دسته دسته به دنبال او میروند و سکوت برصحنه حکمفرما میشود. قاب آرام ارام به سمت پنجره میرود و به آرامی از آن خارج میشود. صفحه با نورشدیدی سفید میشود و سپس به ملایمت سیاه میشود.

پایان

 




:: برچسب‌ها: پرنده , اختصاری , نهفته , آفتابگردان , خورشید , ماهی , قزل آلا , صندلی لهستانی , لیوان , هواکش , قلب , گیاه , جیک جیک ,
:: بازدید از این مطلب : 1301
|
امتیاز مطلب : 149
|
تعداد امتیازدهندگان : 41
|
مجموع امتیاز : 41
تاریخ انتشار : 11 / 2 / 1390 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست